محل تبلیغات شما

سوداگرانه



ناکار شدم رفیق
تقریبا تمام‌شده ام
زندگی چقدر کوتاه و چقدر طولانی است .
یکی از فرش به عرش می رسه .
یکی از عرش به فرش میرسه .
دوباره زور خودشو میزنه .
دوباره تلاش میکنه
از فرش خودشو به عرش می رسونه
یهو دو باره زیر پاش خالی میشه
چرا باید یکی هی بره بالا و بیاد پایین؟
چرا نمیشه روی یک خط مستقیم موند؟
توی زندگیم همیشه تلاش خودمو کردم
و همیشه محکوم به باخت بودم .!
همیشه مهره ی سوخته ی زندگی خودم بودم
نه احترامی
نه رفیقی
نه هیچی
اره رفیق
ناکار شدم
زمین گیر شدم
حس اون سنگی رو دارم که از قله ی کوه کنده شد
تو مسیر همه چیز رو له کرد
و بعد افتاد ته دره
ولی مطمئن بود دیگه هیچ وقت بالای قله برنمیگرده
برا همین خودشو به دست آب رودخونه سپرد
و رودخونه انقدر صیقلش داد
تا از یه تخته سنگ بزرگ
تبدیل شد به شن ریزه های زیر قلوه سنگ .!
تموم شدن دیگه بدتر از این هم میشه ؟
دیده نشدن
نبودن
و ارزشی نداشتن
این بدترین تموم شدنه تاریخه.!

آخرین جستجو ها

انشا تو انشا عناوین گرافیک معاصر (معاصرگراف) regbaiditi stocbardisan دنیای رنگی من وب لژیون همسفر اعظم امینی سامان سلیمانی ، کارشناس ارشد مدیریت اجرایی fronanesof جدیدترین مدلهای لباس مجلسی و شب زنانه و دخترانه M550